مامان بزرگم اینروزا خونه ماست حدودا یه هفتس

وقتی بهش نگاه میکنم خیلی شبیه مامانمه و مامانمم شبیه اون

 از نظر نوع فکر کردنشون دیدشون به مذهب دیدشون به سنت ها و خیلی چیزای دیگه منظورمه

بعد به خودم نگاه میکنم، پس چرا من هیچ نقطه مشترکی با مامانم ندارم

چرا هیچ جوره نمیتونم مثه اون فکر کنم؟ جوری که اون میتونه مثه مامانش فکر کنه و زندگی کنه، چرا من نمیتونم

این وسط کی اشتباس؟

من یا اون؟

واقعا نمیدونم.

شاید هر دو اشتباهیم

شاید هیچکی اشتباه نیست.

شاید نه اون عقب مونده و کهنه گراست

و نه من کافر و سنت شکن

دلم نمیخواد این تفاوت های عمیق تو نوع نگاهمون به زندگی باعث شه

اینهمه دور شم از مامانم و گاهی هم متنفر

حس میکنم یکی داره از دور مارو کنترل میکنه

حس میکنم یه چیزی این بین وجود داره که داره این شکاف رو خیلی راحت

به ما تحمیل میکنه و ما کاملا اِرادی و با فکر کردن و منطق،

این شکاف رو میپذریم و تازه به عمیق تر شدنشم کمک میکنیم

من و مامانم هر دو انسانیم  بلاخره هر دو فطرت و وجدانمون یکیه

و خیلی نقطه های مشترکه انسانیه دیگه

پس چرا باید اینهمه دور شیم از هم؟

جوری که گاهی حس میکنیم تنها نقطه اشتراکمون آدرس خونمونه

_____________

آیا واقعا همونجوری که خیلیا میگن پیشرفت سریع علم و تکنولوژی مسببه اینهمه تفاوته؟

حالا چرا امثال مامانم اینهمه مقاوت میکنن در برابرش؟

آدمایی که به حدی ایده‌آلگرن و دوستدار سنت و آرمان های مذهبی

 و متنفر از هرچیزی که بخواد این سنت یا آرمان هاشونو خراب کنه

 جوری متنفر که حتی حاظر نیستن نیم نگاهی به این

ماشینِ قدرتمندِ انقلابگرِ تکنولوژی بندازن حتی اگه این ماشین داره به سمتشون میاد

و قراره خودشون و سنت‌شون رو زیر بگیره و نابودشون کنه

و چرا من انقد این ماشینو با اینکه از خیلی از خراب کاری هاش اطلاع دارم بازم دوستش دارم

____________

تضاد ها و تناقض ها خیلی آدمو عذاب میدن

سخته که ببینی یه چیز نه کاملا مثبته نه کاملا منفی

اما در حقیقت و واقعیت اینگونست که هست

هیچ چیزه کاملا خوب و یا کاملا بدی نداریم

پس چرا ما آدما ( هم امثال من و هم امثال مامانم) انقد دوست داریم که

یا یه چیز رو کاملا خوب بدونیم و یا یه چیز رو کاملا بد

سنت هایی که مامانم بهشون پایبنده کاملاً هم بد نیستن

راهی هم که من واس زندگیم در پیش گرفتم کاملاً بد نیست

فک کنم منو مامانم برای تعمیر این شکاف به یه انقلاب پیچیده تر نیاز داریم

یه انقلابی که نزنه و همه چیو از بیخ و بن داغون کنه و شکاف بسازه

انقلابی که مثه اون اسلام واقعی‌ئه بیاد و

به جای اینکه سنت های مامانمو سریع ازش بگیره یا

عقایده من راجبه حجاب و موزیک و پول و خیلی چیزای دیگرو سریع ازم بگیره

مارو به هم پیوند بده

نمیدونم دقیقا چجوری میتونه این اتفاق بیوفته

اما میشه که خیلی از شکل ها و ظواهر و رفتار ها و سنت ها

و رسومات حفظ شن درحالی که ماهیت‌شون تغییر کنه

همونطوری که حضرت محمد با آوردن اسلام برای مردم جاهل و خرافاتی

تونست یه انقلاب ایجاد کنه از اون مردمه خرافاتی اینهمه دانشمند بیرون بیاره

خیلی جالبه،

عبادگاه مردم بت پرست قریش(کعبه) رو تبدیل کرد به مرکز عبادت و تجمع مسلمونا به نشان وحدت

یعنی نیومد یه انقلاب ویران کننده راه بندازه و بگه که کعبه

چون محل عبادت بت پرستا و محل نگهداری بت ها بوده دیگه نجسه

و کلا باید از بین بره و هر کسی اسلام میخواد بیاره بیاد فلان جا ما اونجا عبادت میکنیم

این دقیقا همون تکنیک نگه داشتن سنت هاست در حالی که ماهیتشون رو تغییر میدن

خب حالا میخوام یه قیاس مع الفارغ بزنم به قول این حاجاقاها

الان ماشین تکنولوژی و کلا عصر نو ،تفکر نو شبیه همون اسلامه

که وارد یه جامعه به شدت تعصبی و سنت گرا شده

با این تفاوت که این ماشین حضرت محمدی باهاش نیس و اونقدر سرعت و عجله داره که فقط تخربی میکنه و جلو میره

کاری به تکنیک و این حرفا هم نداره

فقط تن تن تغییر میده همه چیو میره جلو حالا هرکی خواس این وسط نابود شه بمیره، مهم نیس براش

اینجاس که نیاز به یه پیغمبر حس میشه

اینجاست که حس میکنم خودم باید آستین بالا بزنمو نقش یه پیغمبرو واس این انقلابگر وحشی و شکافنده بازی کنم

و همون تکنیک رو برای این ماجرا اجرا کنم

تا مامانم حس نکنه کسی داره چیزیو ازش میگیره بلکه حس کنه سنت هاش و مذهبش داره کامل تر میشه

جوری که خودم حس نکنم کسی داره آزادی انتخابمو ازم میگره بلکه حس کنم انتخابی که کردم داره کامل تر و بهتر میشه

و هردوی ما هم من و هم مامانمم روز به روز فکرامون به هم نزدیک تر شه

________________

حالا

ما آدما چرا انقد رو ظاهر ها و نماد ها کلا ویترین ها و پوسته ها ب

یشتر از اصل موضوع و حقیقت و ماهیت یه چیز علاقه داریم؟

و انقدی که به اینا پایبندیم روشون تعصب داریم به ماهیت و

اصل موضوعش کاری نداریم بعده یه مدت ک میگذره

این ماهیت هان که نماد و سمبل رو میسازن یا نماد هان که ماهیت رو میسازن؟

چرا وقتی میخوام برم حرم باید صد بار از اینو اون بشنوم که

خانوم روسریتو بیار جلو و دم حرم هم که بزرور آریش آدمو پاک میکنن

اما چرا هیشکی با این نظام و سیستم بانکداریِ رباخوار و خونه خراب کن کاری نداره؟

با این سیستمی که یه ملتو به فلاکت بدبختی و فقر کشیده؟

جوری که معلومه امر به معروف فقط در محدوده نماد ها و سمبل هاست.

و فقط این رژ لب منه که حرمت حضرت معصومه رو میشکنه و

این بانک همسایه که اینجوری به نامه اسلام خونِ مردمو مثه زالو میخوره خیلی داره حرمت نگه میداره بنده خدا.

____________________
کاش یه روز بهمم چی درسته چی اشتباه.
___________________
#گنگ

مشخصات

آخرین جستجو ها